تنهایی
وقتی کسی نیست که به او فکرکنی
به آسمان بیندیش،
آنجا همیشه کسی هست
که به توفکر می کند.
ممکن است عاشق زیبایی کسی شوید،
اما یادتان باشد که درنهایت
مجبورید باسیرت او زندگی کنید
نه صورتش...
تولدانسان روشن شدن کبریتی است
و
مرگش خاموشی آن!
بنگر دراین فاصله چه کردی؟
گرما بخشیدی...؟!
یا
سوزاندی...؟!
به خداگفتم:بیا دنیا روقسمت کنیم!
آسمون واسه من،ابراش مال تو،
دریا مال من،موج هاش مال تو،
ماه برای من،خورشید مال تو
خداخندید وگفت:
توبندگی کن،همه دنیا مال تو...من هم مال تو!
داستان کوتاه وعبرت آموز
روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:
«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »
استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود.
نوجوان این کار را کرد.
استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت،
طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.
استاد نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.
او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:
« استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »
استاد دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:
«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.
هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»
عشق+اهمیت=مادر
عشق+ترس=پدر
عشق+کمک=خواهر
عشق+دعوا=برادر
عشق+زندگی=همسر
عشق+اهمیت+ترس+کمک+دعوا+زندگی=
رفیق
می گویی دوست دارم زیر باران قدم بزنم...
اما وقتی باران می بارد چتر به دست می گیری...
می گویی آفتاب رادوست دارم...
اما زیرنور آفتاب به دنبال سایه می گردی...
می گویی باد رادوست دارم...
اما وقتی باد می وزد پنجره رامی بندی...
حالا دریاب وحشت مرا وقتی می گویی
دوستت دارم
بگوئید برگورم بنویسند..
زندگی رادوست داشت..ولی آن رانشناخت..
مهربان بود..ولی مهرنورزید..
طبیعت رادوست داشت..ولی ازآن لذت نبرد..
درآبگیر قلبش جنب وجوش بود..ولی بدان کسی راه نیافت..
در زندگی احساس تنهایی می نمود..ولی هرگز دل به کسی نداد..
خلاصه بنویسید..
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت..
نه..
زندگی رابرای زنده بودن...
ای دوست
معرفت
چیز گرانی است که به هرکس ندهنداش
رسم رفاقت این است
بارفیق پیرشوی،
نه این که وسط راه
ازرفیق سیر شوی