گفتگو با خدا4
گفتم:خدایا ازهمه دلگیرم.
گفت:حتی من؟!
گفتم:خدایا چقدر دوری؟!
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنها ترینم!
گفت:پس من؟!
گفتم:خدایا کمک خواستم!
گفت:ازغیرمن؟!
گفتم:خدایا دوستت دارم!
گفت:بیش ازمن؟!
گفتم:خدایا ازهمه دلگیرم.
گفت:حتی من؟!
گفتم:خدایا چقدر دوری؟!
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنها ترینم!
گفت:پس من؟!
گفتم:خدایا کمک خواستم!
گفت:ازغیرمن؟!
گفتم:خدایا دوستت دارم!
گفت:بیش ازمن؟!
هرگز این چهارچیز را درزندگییت نشکن
اعتماد...قول...رابطه وقلب...
زیرا اینها وقتی می شکنند صداندارند...
اما درد بسیاری دارند...
برآنچه گذشت...
آنچه شکست...
آنچه نشد...
آنچه ریخت...
حسرت نخور
زندگی اگر آسان بود
باگریه آغاز نمی شد..!
فاصله گرفتن از
کسانی که دوستشان داریم بی فایده است...
زمان به ما نشان خواهد داد...
که جانشینی برای آنها نخواهد بود...
بچه که بودیم
بستنی مان راگاز می زدند
قیامت به پا می کردیم
چه بیهوده بزرگ شدیم روحمان راگاز می زنند
می خندیم!...
مسکینی دیدم باکفش پاره
شکر می کرد خدا را!
گفتم:که کفش پاره شکرکردن ندارد!
گفت:یکی شکرمی کرد دیدم که پاندارد...!